کمپین Cid برای بازی جنگ های صلیبی 1 شامل 7 مرحله می باشد که از بازی عصر فرمانروایان الهام گرفته شده است و شما می توانید در این بازی آن داستان و مپ ها را تجربه کنید. در ادامه مطلب به توضیح مراحل می پردازیم.
پرولوگ EC1
غریبه خیلی خوب، اگر اصرار کنی من داستان والنسیا را برایت تعریف می کنم، به تو می گویم که چرا یک مرده سوار بر اسب در خیابان های ما تعقیب می کند. نام او رودریگ دیاز بود ... سید، همانطور که مورها و مسیحیان او را صدا می کنند. این نام از کلمه عربی "سیدی" گرفته شده است که به معنای "مولای من" است، او بزرگترین مردی است که تا به حال زندگی کرده است. او خدمتکار یک پادشاه قدیمی اسپانیا بود. پس از مرگ او، پادشاهی بین دو پسرش، سانچه و آلفونسو تقسیم شد. یک بعدازظهر گرم تابستانی "The Cid" در آستانه تبدیل شدن به قهرمان جدید کینگ سانچو با شکست دادن قهرمان خود در یک دوئل بود.
----------
EC2 برادر دشمنان
فرمانروای جدید سید، پادشاه سانچه، منطقه ای خشک و بادخیز را از کاستیل به ارث برد که نام خود را مدیون قلعه های زیادی است که در مرزهای آن قرار دارند. پادشاه خیانتکار آلفونسو بر لئون حکومت کرد، اما او آشکارا توطئه کرد تا فرمانروای تمام اسپانیای مسیحی شود. به زودی جنگ بین کاستیل و لئون آغاز می شود. درگیری در طول نبرد Golpejera به اوج خود رسید، که طی آن Cid مأمور شد آلفونس را دستگیر کند. همانطور که نبرد در منطقه اطراف ادامه داشت، Cid و یک نیروی کوچک محاصره سعی کردند به قلعه آلفونسو حمله کنند.
----------
EC3 به دستور پادشاه
اگرچه The Cid شکستی را به ارتش آلفونسو تحمیل کرد، پادشاه فریبکار راه های حیله گرانه ای برای رسیدن به پیروزی می دانست. او سانچه را در طول شب در یک جلسه ترور کرد. به این ترتیب آلفونسو ششم پادشاه کاستیل و لئون می شود. قدرتمندترین پادشاه اسپانیای مسیحی. سید هیچ اعتمادی به این مرد نداشت، اما چون سوگند یاد کرده بود که همیشه به پادشاهش خدمت کند، نتوانست از وظیفه خود فرار کند. با حسادت و مشکوک بودن به محبوبیت سید، او را بارها به نبردهای خطرناک فرستاد که همیشه پیروز از آنها باز می گشت. یک ترور سیاسی شهر تولدو را وارد جنگ داخلی کرده بود. آلفونس با مشاهده فرصت گسترش امپراتوری خود، به بهانه بازگرداندن نظم به شهر حمله کرد. Cid یک بار دیگر برای این ماموریت خطرناک فرستاده شد. جاسوسان ادعا کردند که رهبران مورها و مسیحیان در برجی نه چندان دور از کلیسای جامع پنهان شده بودند.
----------
EC4 یک استاد جدید برای خدمت
در طول زمستان آلفونسو سید را از ترس افزایش نفوذش به تبعید فرستاد. سید برای مدت طولانی تنها نماند. در راه او مزدوران و سربازان زیادی به او پیوستند و او به زودی خود را در راس لشکری کوچک یافت. باشد که او به یک قلعه و یک ارباب برای خدمت نیاز داشت. آرزوی او به زودی برآورده می شد. الموتمید، ارباب مور ساراگوسا به سید دستور داد تا از شهرش در برابر کنت بارسلون، برنگر، ارباب حریص که طمع ثروت شهرش را داشت، دفاع کند. سید دقیقاً به موقع با نیروهای خود برای دفع حمله برنگر و سازماندهی دفاع از ساراگوسا، که قبلاً توسط حملات مداوم کنت به شدت مورد آزمایش قرار گرفته بود، وارد شد. زمان آن رسیده بود که Cid مدافعان سرسخت مور را به نبرد هدایت کند.
----------
EC5 گارد سیاه
پادشاه آلفونسو که همچنان مایل به گسترش امپراتوری خود بود، در نهایت نیروهای خود را برای مبارزه با مورهای المعتمد در ساراگوسا فرستاد. اگرچه او می خواست به کمک دوستش المعتمد بیاید، اما سید نتوانست خود را به مخالفت با پادشاه آلفونسو، ارباب قانونی خود، که او به او سوگند یاد کرده بود، برساند. المعتمد چون نمی‌توانست روی سید حساب کند، مجبور شد از جای دیگری کمک بگیرد. به این ترتیب او با بربرهایی که در آن سوی دیترویت از جبل الطارق زندگی می کردند تماس گرفت. رهبر آنها، نزار نقابدار به نام یوسف، بلافاصله نیروهای خود را برای عبور از دریا با این جنگجویان بیابانی، گارد سیاه، آماده کرد. ارتش پادشاه آلفونسو هرگز نتوانست در برابر چنین موجی از دشمنان مقاومت کند. سید باید به سرعت به اردوگاه آلفونسو برسند تا مهاجمان را دفع کنند و اردوگاه های آنها را نابود کنند.
----------
EC6 سوار مرده
پس از این پیروزی که برای هر دو اردوگاه گران تمام شد، یوسف و گارد سیاهش به دریا بازگردانده شدند. اما تاریخ اغلب تکرار می شود و Cid به سرعت توسط پادشاه ناسپاس آلفونسو تبعید شد. او در والانس پناهگاهی پیدا کرد که به زودی رهبر آن شد. مدتی با همسر و دخترانش در آنجا زندگی کرد. متأسفانه گذشته جنگجویانه او را فراگرفت. چند سال بعد والنس یکی از اولین اهداف بازگشت گارد سیاه بود. المعتمد مدت‌ها به صحرا تبعید شده بود و پادشاه آلفونسو از قربانی کردن سربازان خود برای شرکت در جنگی که از قبل گم‌شده می‌دانست، خودداری کرد. کنت برنگر تمام تلاش خود را کرد تا هیچ نجیب زاده ای در پادشاهی نتواند نیروی کمکی بفرستد. بنابراین سید تنها بود.
او در اولین حمله به شدت مجروح شد، برای اینکه مردمش امیدشان را از دست ندهند، همسرش به جسد سید خیره شد. تا زمانی که این توهم ادامه داشت، پیروزی ممکن بود. هیچ دشمنی قرار نبود به بدن برسد وگرنه تمام امید به والنسیا از بین می رفت.
----------
پایان EC7
دوران اسپانیای مورها به پایان رسیده است. یوسف و بربرهایش شکست خورده بودند و والنسیا در برابر محاصره مقاومت کرده بود. پادشاه آلفونسو در مراسم تشییع جنازه «سیدا» شرکت کرد. او که نمی خواست در مورد دفن آن بشنود، تصمیم گرفت که جسد "سید" در نزدیکی محراب چو نگهداری شود.
